اخر هفته(20و 21مهر)
سلام گل پسر روز پنجشنبه خانه مامانی بود و به مهد کودک نرفت وبا پریناز بازی کرد بعد هم به خانه رقیه دوست پریناز رفتند خلاصه به گفته خودش وقتی برگشت میگفت امروز خیلی حال داد.
عصر پنجشنبه هم مامانی و عمه جونها به اتفاق عمه مژگان برای شام امدند خانه ما - که امیر انشب کلی رصقیدقبل از رفتن مامانی - امیر محمد خوابش برده بود- شب هم که بابابزرگ زنگ زده بود برای روز جمعه از ساری می آیند خانه ما - بنابر این ناهار هم مهمان داشتیم - خلاصه سرش گرم بود - اما برای غروب دلش میخواست به خانه مامانی برود که بدلیل اختلافات پدر و پسری - باباخان گذاشت رفت و گل پسر هم کلی گریه و زاری - البته بعد ارام شد - شب هم سعی کردم زود بخوابانمش تا صبح راحت تر از خواب بیدار شود اما طبق معمول....
راستی اگر عکس اتاقش نذاشتم چون حضرت والا هر چی که من مرتب می کنم و اسباب بازیهاش تو اتاقش می چینم اقا برمیداره و می اندازه بیرون که من اینجوری دوست ندارم - حالا تا بعد - هروقت تا حدی آماده شد قرار میدهم.
بگذریم - انشاله امروز تو مهد بهش خوش بگذره - و صبحانه و نهارش را هم بخورد.