امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره

امیرمحمد

روز کتابخوانی

بچه ها در این روز به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان رفته و ازنزدیک با کتابخانه اشنا شدند. ...
24 آبان 1394

روز دانش آموز

از بچه ها خواسته شده بود به مناسبت روز 13 ابان روز دانش اموز پرچم ایران عزیز را تهیه و با خود ببرند چون امیر محمد دیر اطلاع داد با عجله یک پرپم تهیه شد و اما کاردستی هایی که از طرف مدرسه به انها داده شد. ...
13 آبان 1394

اردوی یک روزه

در این اردو از پدرها نیز دعوت شده بود که یک روز پدر و پسر در کنار هم باشند- به امیر خیلی خوش گذشت حسابی بازی و تفریح -   از طرف مدرسه بچه ها را به جنگل النگدره برده بودندانشاله همه بچه ها خوش حال و سرزنده باشند.
9 آبان 1394

نقاشی گل پسر

دیروز پسرم نقاشی زیبایی از نهنگ ها را که در مدرسه آموزش دیده بود کامل کرد ، ماسه کنار دریا ، موج آب ، دو بچه که در کنار دریا والیبال بازی می کردند ، یک خانم زیر چتر در آفتاب ، آقایی نشسته زیر درخت  و خرچنگ و جلبک و عروس دریایی ، آفرین به پسر خلاق مامان چون مدرسه فقط نهنگ را آموزش داده بود اما این پسر من موارد دیگری را هم اضافه کرده بود غروب به بابا خان هم نشان دادو باباحمید هم خیلی از نقاشی پسرش خوشش امد کلی بوس و تشویق .. دوستت دارم زیاد بوس. ...
27 مهر 1394

سفر به مشهد

روز عید قربان ساعت 7صبح با مانی و عمه جون ها با باباحمید و ماشین عمه شادی رفتیم و امیرمحمد هم در رفت و برگشت با ماشین عمه شادی امد. این چند روز در مشهد هم برای خودش اسباب بازی خرید. یک روز حرم و یک روز هم پارک ملت (پسرم از وسایل مختلف انجا استفاده کرد از قطار وحشت انجا هم خیلی خوشش امد) همینطور چند مرکز خرید هم رفتیم و خیلی به امیر خوش گذشت .روز دوشنبه برگشتیم و پسرم صبح سه شنبه به مدرسه رفت. ...
9 مهر 1394

اول مهر1394 کلاس دوم

روز اول مهر روز چهارشنبه گل پسر مامان قدم به کلاس دوم گذاشت. با فرم نو (بابا خان از یکماه پیش شروع به پیگیری از خیاطی داشتند تا هرچه زودتر فرم پسرم اماده شودو بالاخره سروقت هم حاضر شد) و کمی استرس علیرغم اینکه هیچکدام به زبان نیاوردیم. کلاسها مشخص شد تعداد بچه ها کمتر شده بود گویا بچه ها بعضی به مدرسه دیگر رفتند و بعضی ها به کلاسهای دیگر ، امیر محمد به کلاس خانم میرزاعلی منتقل شد. چند تا از دوستان قدیمی او هم بودند البته نه دوستان صمیمی ، دائم سراغ علیرضا قدیمی را می گرفت . با ارزوی موفقیت برای پسر عزیزم. با معلمش صحبت کردم و سه روز مرخصی برای رفتن به مشهد هم گرفتم. بعد هم چون روز اول بود ساعت 12تعطیل کردند. ...
1 مهر 1394

تابستانی که گذشت

امیر محمد در تعطیلات تابستان ، هفته ای دو روزغروب ها فوتبال میرفت ، تعداد بچه ها 43نفر بودند البته با 3مربی ، خیلی به انها خوش می گذشت اگرچه بعضی از روزها هوا گرم بود اما امیر محمد خیلی راضی بود و بازی با بچه ها را دوست داشت. یک عکس دسته جمعی هم با مربیان آقایان مازندرانی ، ویزواری ،سهیلی و قلعه نویی گرفتند. صبح ها هم هفته ای دو روز با عمه سهیلا به کلاس قران می رفت. بقیه مدت هم که صبح ها  خونه مامانی و به خیابان و پارک ، بعضی روزها هم پریناز بود. هفته ای یک شب که باید خونه مامانی بخوابد. بهرحال  در تابستان به پسرم خوش گذشت. ...
18 مرداد 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امیرمحمد می باشد